داستان یه حالگیری خیلی شدید!
دخترجوانی از مکزیک برای یک مأموریت اداری چندماهه به آرژانتین منتقل شد.
پس از دوماه، نامه ای از نامزد مکزیکی خود دریافت می کند به این مضمون:
لورای عزیز، متأسفانه دیگر نمی توانم به این رابطه از راه دور ادامه بدهم
و باید بگویم که دراین مدت ده بار به توخیانت کرده ام !!!
ومی دانم که نه تو و نه من شایسته این وضع نیستیم.
من را ببخش و عکسی که به تو داده بودم برایم پس بفرست
باعشق : روبرت
دخترجوان رنجیـده خاطر از رفتار مرد،
از همه همکاران و دوستانش می خواهد که عکسی از نامزد،
برادر، پسرعمو، پسردایی ... خودشان به او قرض بدهند
و همه آن عکسها را که کلی بودند با عکس روبرت، نامزد بی وفایش،
در یک پاکت گذاشته و همراه با یادداشتی برایش پست می کند،
به این مضمون:
روبرت عزیز، مرا ببخش، اما هر چه فکر کردم قیافه تو را به یاد نیاوردم،
لطفاً عکس خودت را از میان عکسهای توی پاکت جدا کن و بقیه را به من برگردان .....